آيات اخلاق در سيماى حسينى (1)


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود




تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک
ابتدا ما را با عنوان یامهدی ادرکنی و آدرس aqeil2yamehdi.ir لینک نمایی
د سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته .
در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نظر شما از سایت یا مهدی ادرکنی را مطرح کنید؟

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 171
بازدید کل : 23784
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

............ ............

نام و نام خانوادگي
شماره تلفن
مبلغ به تومان
............ ............ ............ ............ ............ ............

باعرض سلام وادب

بینندگان محترم این محصول ما به عنوان سرمایه گزاری برای این سایت

برای حمایت ازما این محصول را بخرید.

این برنامه شامل 

تاریخ ولادت امام

علائم ظهور

...

....

.....وغیره

 

باتشکر

3,000 تومان


به حُسن خُلق و وفا، كس به يار ما نرسد
ترا در اين سخن، انكار كارما نرسد
اگرچه حسن فروشان به جلوه آمده‏اند
كسى به حُسن و ملاحت، به يارما نرسد
هزار نقد به بازار كائنات آرند
يكى به سكّه صاحب عيار ما نرسد
هزار نقش برآيد ز كِلْك صُنع
و يكى به دلپذيرى نقش نگار ما نرسد
بسوخت «حافظ» و ترسم كه شرح قصّه او
به سمع پادشه كامكار ما نرسد
زيبايى هاى صفاتش دلربا و روح‏نواز است و نگاه و رفتارش ظهور آيات حقّ، و مكارم اخلاقش تجلّى‏بخش فلسفه بعثت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم است كه فرمود: «بعثتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخْلاقِ»1 عصمت و قداست او در آيه تطهير با جلوه‏اى پرفروغ انعكاس يافته و برعشق الهى و ايثار او كريمه «ويطعمون الطعام على حُبّه»شاهد و گواه است. زيبايى و جمال روح و اعتدال جسمانى‏اش با نام حسين عليه‏السلام شكوهى افزون يافته است؛ زيرا كه «حسين» يعنى زيبايى و براساس روايت، نامى است كه خداوند آن را برايش برگزيده است. او چنان است كه خود فرمود:
سَبَقْتُ العالمين الى المعالى؛ بحُسنِ خليقةٍ و علوّ همّة و لاح بحكمتى نورالهدى فى ليالٍ فى الضلالة مُدْلَهِمَّة يُريد الجاهدون ليُطْفئوه و يأبى اللّه الاّ ان يُتمَّه2
با اخلاق نيك و همت بلند، از همه جهانيان به قلّه‏هاى فضيلت پيشى گرفتم و با حكمت من، نور هدايت در شب‏هاى تاريك و ديجور گمراهى درخشيد. منكران مى‏خواهند اين نور را خاموش كنند؛ ولى خداوند نخواسته كه اين نور خاموش شود.اكنون جلوه‏هاى آيات الهى را در چهره پرفروغش مرور مى‏نماييم و نظاره‏گر پرتوى از شكوهمندى زيبايى‏هاى اخلاقى‏اش مى‏گرديم.

1. همنشينى با تهى‏دستان
قرآن، تقوا را معيار ارزشمندى و كرامت انسان‏ها را در برخوردارى هرچه بيشتر از آن مى‏داند و با انديشه اصالت قدرت و ثروت، مبارزه گرده و آن را در نظام ارزشى خويش مُلغى ساخته است. قرآن كريم مى‏فرمايد:
«وَاصْبِرْ نفسَكَ مَعَ الّذين يَدعُون ربَّهُم باِلْغَداوة وَالْعشِىِّ يُريدون وَجْهَهُ و لاتَعْدُ عيناك عَنْهُمْ تُريدُ زينةَ الحيوةِ الدُّنْيا وَ لاتُطِعْ مَنْ اَغْفَلنا قَلْبَهُ عَن ذِكرنا وَاتَّبَعَ هَويهُ وَ كانَ اَمرُهُ فُرُطاً»3 با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و شام مى‏خوانند و تنها رضاى او را مى‏طلبند. و هرگز به خاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم. اطاعت مكن؛ همان‏ها كه از هواى نفس پيروى كردند و كارهايشان افراطى است.
مفسّران در شأن نزول آيه، نوشته‏اند كه:
عدّه‏اى از ثروتمندان مغرور به حضور پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم رسيدند و در حالى كه به «اصحاب صفّه» و تهى‏دستان پاك‏سيرت همانند سلمان، ابوذر، عمّار و صهيب اشاره مى‏كردند، گفتند:
اگر تو در بالاى مجلس بنشينى و اين‏گونه افراد را كه بدنى بدبو و جامه‏هايى پشمينه برتن دارند، از خود دور كنى با تو همراه خواهيم شد و به سخنانت گوش خواهيم داد. تنها وجود اين افراد است كه مانعى عمده براى حضور ما در مجلس شما شده است.
در اين زمان آيه فوق نازل شد و جايگاه متعالى صفّه‏نشينان تهى‏دست را كه قلبى مالامال از عشق و اخلاص داشتند، بيان داشت. پس از آن پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم به جست‏وجوى آنان برخاست و در حالى‏كه آنان را در آخر مسجد يافت، فرمود:
«الحمدللّه الّذى لم يَمُتْنى حتّى اَمَرَنى اَنْ اَصْبِرَ نفسى مع رجالٍ من امّتى معكم المحيا و معكم الممات4؛ حمد خدا را كه مرا نميراند تا اين كه به من دستور داد با شما باشم. زندگى‏ام باشما و مردنم نيز با شما خواهد بود.»
گذشتگانِ اين مستكبران نيز همين ايراد را با نوح پيامبر عليه‏السلام در ميان گذاشتند كه قرآن مى‏فرمايد:
«اشراف كافر قومش (در پاسخ نوح) گفتند: ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى‏بينيم و كسانى را كه از تو پيروى كرده‏اند، جز گروهى پست و ساده‏لوح مشاهده نمى‏كنيم و براى شما فضيلتى نسبت به خود نمى‏بينيم؛ بلكه شما را دروغگو تصوّر مى‏كنيم».
سپس قرآن كريم پاسخ نوح عليه‏السلام را بيان مى‏كند و مى‏فرمايد:
«وَ ما انَا بِطارِد الّذين آمنوا اِنّهم مُلاقوا ربّهم»5
من آنها را كه ايمان آورده‏اند، از خود دور نمى‏كنم، چرا كه آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد. (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قيامت خصم من خواهند بود.)
در راستاى همين تفكّر مادّى جمعى از بنى‏اسرائيل پس از برگزيده شدن طالوت به فرماندهى، گفتند: چگونه او بر ما حكومت كند با اين‏كه ما از او شايسته‏تريم و او ثروت زيادى ندارد؟! قرآن كريم پاسخ اشموئيل پيامبر عليه‏السلام را اين‏چنين بيان مى‏دارد: «قالَ اِنَّ اللّهَ اصْطَفيهُ عَلَيْكُمْ و زادَهُ بِسْطَةً فىِ‏الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»6
گفت: خداوند او را بر شما برگزيده و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشيده است.
با دقت در سيره اخلاقى ابى‏عبداللّه عليه‏السلام نيز همين جلوه‏هاى متعالى و مفاهيم بلند را مشاهده مى‏كنيم كه دو نمونه از آن ذكر مى‏شود:
الف) انسان‏هاى وارسته از هر طبقه و نژاد، گرد هم آمده‏اند تا عاشقانه‏ترين نظام عزّت وكرامت انسانى را در كربلا تجسّم بخشند. يكى از آنها «جون» است كه قبلاً غلام ابى‏ذرغفارى بوده است. با گوهر محبت و ولايت در كربلا حضور يافته است و بى‏اعتنا به تحقير دنياگرايان، عزّت خويش را در همراهى سيدالشهدا عليه‏السلام ديده است.
هريك از ياران ابى‏عبداللّه عليه‏السلام به سوى نبرد حركت مى‏كند و مدتى نمى‏گذرد كه بدنش نقش زمين مى‏شود و به ملكوت اعلى پر مى‏كشد. او نيز خود را آماده مى‏كند تا در صف بلاجويان دشت كربلا قرار بگيرد؛ پس به حضور امام حسين عليه‏السلام مى‏رسد و مى‏گويد:
بدنم بدبو و رنگم سياه و بى‏بهره از نسب و قبيله هستم؛ امّا شوق بهشت، بى‏تابم كرده است. پس بهشت را ارزانى من‏دار تا بوى بدنم خوش و حسب و نسب من شرافت يابد و صورت من سفيد گردد. به خدا سوگند! از شما جدا نخواهم شد تا خون من با خون پاك شما مخلوط گردد.
سپس از امام حسين عليه‏السلام رخصت طلبيد و به ميدان شتافت؛ مبارزه‏اى شگفت نمود تا اين‏كه بر زمين افتاد. اگرچه سراسر وجودش عشق و محبّت به امام بود و تنها آرزوى او از اين دنيا، اين بود كه يك‏بار ديگر نگاهش بر چهره پرمهر ابى‏عبداللّه عليه‏السلام نقش بندد، اما تصوّرات پيشين او، كه در پيشگاه حضرت آن را اظهار كرد، به او اجازه نمى‏دهد كه از ابى‏عبداللّه عليه‏السلام بخواهد تا بربا لينش حاضر گردد. ولى بر خلاف اين تصوّرات، مشاهده مى‏كند كه امام بر بالين او حاضرگشته و دعاى خويش را بدرقه راه آخرتش مى‏نمايد و مى‏فرمايد:
«اللّهُمَّ بِيِّضْ وَجْهَهُ، و طَيِّبْ ريحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ الاَبْرارِ و عَرِّفْ بَيْنَه و بَيْنَ محمّد و آل محمّد7؛ بارالها! روى او را سفيدگردان و بوى او را خوش كن و بين او و محمد و آل محمد آشنايى و شناسايى ده.»
اكنون او ظهور قرآن ناطق را با ديدگان خويش مشاهده نموده و عزّت و افتخار انسانى خويش را در پناه او، متحقّق ديده و خويش را در كاروانى از نور مى‏بيند كه دور از امتيازات مادّى و فخر فروشى‏هاى ناپسند، به سوى كمال انسانى گام مى‏نهد و در استمرار حركت بلال، جُوَيبر، سلمان و صُهيب، خود را با جامعه برين كه اينك رهبرش سيدالشهدا عليه‏السلام است، رو به رو مى‏بيند.

ب) روزى امام حسين عليه‏السلام از كنار جمعى از فقرا گذشت، كه عباى خود را پهن و نان خشكى را بر آن نهاده و مى‏خوردند. چون آن حضرت را ديدند، او را دعوت كردند، حضرت نزد ايشان نشست و فرمود: اگر اين مال صدقه نبود، آن را مى‏خوردم. سپس فرمود: برخيزيد به سوى خانه من آييد. آنان را با خود به خانه برد و ميهمان كرد و لباس به آنها هديه كرد و دستور داد تا پول نيز به آنان بدهند.8

2. رضا و تسليم
يكى از صفات انسان‏هاى شايسته و كامل، رضا به مقدّرات الهى و تسليم در برابر آن است و آن، عبارت است از ترك اعتراض و انكار در قلب و در ظاهر؛ بدانسان كه در نزد او فقر و غنا، راحت و رنج، بقا و فنا، عزّت و ذلّت، مرض و صحّت و مرگ و حيات مساوى بوده و «پسندد آنچه را جانان پسندد». برخلاف انسان صابر، كه چه بسا در باطن ناخشنود بوده و تنها در ظاهر اعتراضى نمى‏كند.
در روايتى پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم از قول جبرئيل درباره تفسير «رضا» فرمودند:
انسان راضى از آقاى خويش ناخشنود نيست؛ چه از دنيا بهره‏مند باشد و چه بى‏بهره، و به عمل اندك بسنده نمى‏كند.9
اين صفتى است كه از اعتقاد عميق به خداوند و حكمت او نشأت مى‏گيرد؛ زيرا در اين صورت مى‏داند كه هيچ يك از حوادث بدون مصلحت نيست و براساس اراده متقن و نظام احسن اداره مى‏شود.
در بلاهم مى‏چشم لذّات او مات اويم، مات اويم، مات او و از سويى ديگر چون دوستدار خداوند متعال است، مقدّرات او نيز برايش شيرين و خوشايند خواهد بود.
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جِدّ وى عجب من عاشق اين هردو ضدّ
قرآن كريم مى‏فرمايد:
«والسّابقون الاوّلون من المهاجرين والانصار و الذّين اتَّبعُوهم بِاِحْسان رَضِىَ اللّه عَنْهُمْ و رَضُوا عَنْهُ»10
پيشگامان نخستينى از مهاجران و انصار و كسانى كه به نيكى از آنها پيروى كردند؛ خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نيز) از او خشنود شدند.
در آيه ديگر مى‏فرمايد:
هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند، نمى‏يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند؛ هرچند پدران يا خويشاوندان آنها باشند. آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را در صفحه دل هايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت كرده و آنها را در باغهايى از باغهاى بهشت وارد مى‏كند كه نهرها از زير درختانش جارى است؛ جاودانه در آن مى‏مانند. «رضى اللّه عنهم و رضوا عنه اولئك حزب اللّه الا انّ حزب اللّه هم المفلحون»11؛ خدا از آنها خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند. آنها «حزب اللّه» اند؛ بدانيد حزب اللّه پيروز و رستگارند.
امام حسين عليه‏السلام نمونه متعالى و كامل اين صفت است و در رفتار و گفتارش، رضايت و تسليم حق موج مى‏زند. امام صادق عليه‏السلام سوره والفجر را سوره حسين مى‏نامد،12 زيرا كه او جلوه تام و تمام اين آيه است كه مى‏فرمايد: «يا ايّتها النفس المطمئنّة ارجعى الى ربّك راضيةً مرضيةً»13 آن حضرت همان روح آرامش يافته در سايه ياد خداست كه فرمود: «الابذكر اللّه تطمئنّ القلوب»14 و در حالى به سوى ملكوت اعلى پركشيد كه رضايت و تسليم خويش را با همه وجود به اثبات رساند. در دعاى عرفه مى‏فرمايد:
«وَخِرْلى فى قضائك و بارِك لى فى قدرك حتّى لا اُحِبُّ تعجيل ما اَخَّرْتَ ولاتأخيرَ ما عَجَّلْتَ15؛ قضا و قدرت را بر من خير و مبارك ساز تا آنچه دير مى‏خواهى بر من، زودتر دوست ندارم و آنچه زودتر مى‏خواهى، ديرتر مايل نباشم».
در جمله‏اى ديگر مى‏فرمايد:
«رضا اللّه رضانا اهل البيت نصبر على بلائه16؛ رضايت و خشنودى خدا مورد رضايت ما اهل‏بيت است و بر بلاى رسيده از جانب او، صبر مى‏كنيم».
و در آخرين لحظات عمر شريفش در قتلگاه فرمود:
«رضاً بقضائك و تسليماً لاَِمرك و لامعبود سواك يا غياث المُستغيثين17؛ خشنود به قضاى تو و تسليم امر و فرمانت هستم و معبودى غير تو نيست اى فرياد رس فريادجويان!»
... ادامه دارد.

پى‏ نوشت‏ها:

1 ـ ميزان الحكمه، ج 9، ص 321، باب النبوّة.
2 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 194، به نقل از مناقب، ج 4، ص 73 و 75.
3 ـ كهف/ 28.
4 ـ مجمع البيان، ج 3، ذيل آيه.
5 ـ هود/ 27 و 28.
6 ـ بقره/ 247.
7 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 22 و 23.
8 ـ همان، ج 44، ص 191.
9 ـ ميزان الحكمه، ج 4، ص 145، باب الرّضا.
10 ـ توبه/ 100.
11 ـ مجادله/ 22.
12 ـ مجمع البيان، ج 9 و 10، ذيل سوره والفجر و تفسير صافى، ج 2، ص 818.
13 ـ والفجر/ 27 و 28.
14 ـ رعد/ 28.
15 ـ مفاتيح الجنان، دعاى عرفه.
16 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 367.
17 ـ مقتل الحسين، مقرّم، ص 357.
منبع: فصل نامه كوثر

 




:: موضوعات مرتبط: زندگینامه ائمه , متفرقه , ,
:: برچسب‌ها: آيات اخلاق در سيماى حسينى , 1 ,
:: بازدید از این مطلب : 1091
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : عقیل سواری
ت : دو شنبه 11 / 11 / 1393
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');